سوره الفجر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
1به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَٰٓأَيَّتُهَا ٱلنَّفۡسُ ٱلۡمُطۡمَئِنَّةُ
27اى نفس مطمئنّه،
ٱرۡجِعِيٓ إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةٗ مَّرۡضِيَّةٗ
28خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد،
فَٱدۡخُلِي فِي عِبَٰدِي
29و در ميان بندگان من درآى،
وَ ٱدۡخُلِي جَنَّتِي
30و در بهشت من داخل شو.
سوره البلد
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ لَآ أُقۡسِمُ بِهَٰذَا ٱلۡبَلَدِ
1به نام خداوند رحمتگر مهربان؛ سوگند به اين شهر،
وَ أَنتَ حِلُّۢ بِهَٰذَا ٱلۡبَلَدِ
2و حال آنكه تو در اين شهر جاى دارى
وَ وَالِدٖ وَ مَا وَلَدَ
3سوگند به پدرى [چنان] و آن كسى را كه به وجود آورد
لَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ فِي كَبَدٍ
4براستى كه انسان را در رنج آفريدهايم.
أَيَحۡسَبُ أَن لَّن يَقۡدِرَ عَلَيۡهِ أَحَدٞ
5آيا پندارد كه هيچ كس هرگز بر او دست نتواند يافت؟
يَقُولُ أَهۡلَكۡتُ مَالٗا لُّبَدًا
6گويد: «مال فراوانى تباه كردم.»
أَيَحۡسَبُ أَن لَّمۡ يَرَهُۥٓ أَحَدٌ
7آيا پندارد كه هيچ كس او را نديده است؟
أَلَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ عَيۡنَيۡنِ
8آيا دو چشمش ندادهايم؟
وَ لِسَانٗا وَ شَفَتَيۡنِ
9و زبانى و دو لب.
وَ هَدَيۡنَٰهُ ٱلنَّجۡدَيۡنِ
10و هر دو راه [خير و شرّ] را بدو نموديم.
فَلَا ٱقۡتَحَمَ ٱلۡعَقَبَةَ
11و [لى] نخواست از گردنه [عاقبتنگرى] بالا رَوَد!
وَ مَآ أَدۡرَىٰكَ مَا ٱلۡعَقَبَةُ
12و تو چه دانى كه آن گردنه [سخت] چيست؟
فَكُّ رَقَبَةٍ
13بندهاى را آزادكردن،
أَوۡ إِطۡعَٰمٞ فِي يَوۡمٖ ذِي مَسۡغَبَةٖ
14يا در روز گرسنگى، طعامدادن:
يَتِيمٗا ذَا مَقۡرَبَةٍ
15به يتيمى خويشاوند،
أَوۡ مِسۡكِينٗا ذَا مَتۡرَبَةٖ
16يا بينوايى خاكنشين.
ثُمَّ كَانَ مِنَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ تَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ وَ تَوَاصَوۡاْ بِٱلۡمَرۡحَمَةِ
17علاوه بر اين از زمره كسانى باشد كه گرويده و يكديگر را به شكيبايى و مهربانى سفارش كردهاند
أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡمَيۡمَنَةِ
18اينانند خجستگان.
وَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بَِٔايَٰتِنَا هُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلۡمَشَۡٔمَةِ
19و كسانى كه به انكارِ نشانههاى ما پرداختهاند، آنانند ناخجستگان شوم.
عَلَيۡهِمۡ نَارٞ مُّؤۡصَدَةُۢ
20بر آنان آتشى سرپوشيده احاطه دارد.
سوره الشمس
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ وَ ٱلشَّمۡسِ وَ ضُحَىٰهَا
1به نام خداوند رحمتگر مهربان؛ سوگند به خورشيد و تابندگىاش،
وَ ٱلۡقَمَرِ إِذَا تَلَىٰهَا
2سوگند به مَه چون پى [خورشيد] رَوَد.
وَ ٱلنَّهَارِ إِذَا جَلَّىٰهَا
3سوگند به روز چون [زمين را] روشن گرداند،
وَ ٱلَّيۡلِ إِذَا يَغۡشَىٰهَا
4سوگند به شب چو پرده بر آن پوشد،
وَ ٱلسَّمَآءِ وَ مَا بَنَىٰهَا
5سوگند به آسمان و آن كس كه آن را برافراشت،
وَ ٱلۡأَرۡضِ وَ مَا طَحَىٰهَا
6سوگند به زمين و آن كس كه آن را گسترد،
وَ نَفۡسٖ وَ مَا سَوَّىٰهَا
7سوگند به نَفْس و آن كس كه آن را درست كرد
فَأَلۡهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقۡوَىٰهَا
8سپس پليدكارى و پرهيزگارىاش را به آن الهام كرد،
قَدۡ أَفۡلَحَ مَن زَكَّىٰهَا
9كه هر كس آن را پاك گردانيد، قطعاً رستگار شد،
وَ قَدۡ خَابَ مَن دَسَّىٰهَا
10و هر كه آلودهاش ساخت، قطعاً درباخت.
كَذَّبَتۡ ثَمُودُ بِطَغۡوَىٰهَآ
11[قوم] ثمود به سبب طغيان خود به تكذيب پرداختند.
إِذِ ٱنۢبَعَثَ أَشۡقَىٰهَا
12آن گاه كه شقىترينشان بر [پا] خاست.
فَقَالَ لَهُمۡ رَسُولُ ٱللَّهِ نَاقَةَ ٱللَّهِ وَ سُقۡيَٰهَا
13پس فرستاده خدا به آنان گفت: «زنهار! ماده شتر خدا و [نوبت] آبخوردنش را [حرمت نهيد]».
فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمۡدَمَ عَلَيۡهِمۡ رَبُّهُم بِذَنۢبِهِمۡ فَسَوَّىٰهَا
14و [لى] دروغزنش خواندند و آن [ماده شتر] را پى كردند، و پروردگارشان به [سزاى] گناهشان بر سرشان عذاب آورد و آنان را با خاك يكسان كرد.
وَ لَا يَخَافُ عُقۡبَٰهَا
15و از پيامدِ كار خويش، بيمى به خود راه نداد.
سوره الضحی
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ وَ ٱلضُّحَىٰ
1به نام خداوند رحمتگر مهربان؛ سوگند به روشنايى روز،
وَ ٱلَّيۡلِ إِذَا سَجَىٰ
2سوگند به شب چون آرام گيرد،
مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ مَا قَلَىٰ
3[كه] پروردگارت تو را وانگذاشته، و دشمن نداشته است.
وَ لَلۡأٓخِرَةُ خَيۡرٞ لَّكَ مِنَ ٱلۡأُولَىٰ
4و قطعاً آخرت براى تو از دنيا نيكوتر خواهد بود.
وَ لَسَوۡفَ يُعۡطِيكَ رَبُّكَ فَتَرۡضَىٰٓ
5و بزودى پروردگارت تو را عطا خواهد داد، تا خرسند گردى.
أَلَمۡ يَجِدۡكَ يَتِيمٗا فََٔاوَىٰ
6مگر نه تو را يتيم يافت، پس پناه داد؟
وَ وَجَدَكَ ضَآلّٗا فَهَدَىٰ
7و تو را سرگشته يافت، پس هدايت كرد؟
وَ وَجَدَكَ عَآئِلٗا فَأَغۡنَىٰ
8و تو را تنگدست يافت و بىنياز گردانيد؟
فَأَمَّا ٱلۡيَتِيمَ فَلَا تَقۡهَرۡ
9و امّا [تو نيز به پاس نعمت ما] يتيم را ميازار،
وَ أَمَّا ٱلسَّآئِلَ فَلَا تَنۡهَرۡ
10و گدا را مَران،
وَ أَمَّا بِنِعۡمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثۡ
11و از نعمت پروردگار خويش [با مردم] سخن گوى.